تاریخچه هیپنوتیزم
– تاريخچه هيپنوتيزم
براي درک هر موضوع و خصوصاً رشته علمي، بهترين روش، مطالعه سير تکامل آن است. در اين قسمت بطور فشرده، گذشته علم هيپنوتيزم و نيز وضعيت کنوني آن مورد بررسي قرار ميگيرد. نقاشي هايي که بر ديواره غارها يا برجدار ظروف سفالين نقش بسته است، نشان ميدهد که بشر اوليه با پديدههاي هيپنوتيزميآشنايي داشته است. در برخي از نقاشيهاي مصريان و آسوريان تصاويري ديده ميشود که به طور واضح نمايانگر يک فرد هيپنوتيزم شده است. در اين تصاوير پزشکان يا درمانگران در حال جا انداختن استخوان و کشيدن دندان ديده ميشوند که بعضي از آنها ژستهاي عجيب و غريبي گرفته اند و از چشمان يا نوک انگشتهاي آنها خطوطي مثل اشعه خارج ميشوند که در مجموع کليشهاي از کارهاي هيپنوتيزورهاي صحنه و کارهاي نمايشي قرن حاضر هستند (شروت، 1374).
کتيبههايي که به خط ميخي متعلق به چهار هزار سال پيش از ميلاد وجود دارند، نمايانگر اين حقيقت هستند که در آن زمان سومريان به عنوان يک روش درماني از هيپنوتيزم استفاده ميكردهاند. در آن موقع برخي از افراد که در رشتههاي ديني و پزشکي آموزش ديده بودند به بيماران و دردمندان تلقينات هيپنوتيزمي را براي رسيدن به اهداف درماني، ارائه ميدادند. پس از آنها مرتاضان و مغان پارسي اين راه و روش را ادامه دادند )مغان يکي از طوايف ششگانه مادها بودند که در اديان متعدد و متنوع ايرانيان پيش از اسلام، سمت پيشوايي ديني را به عهده داشته اند. اين گروه در کتاب مقدس انجيل مورد تجليل قرار گرفته اند و دين مغان با اصطلاح آيين مجوس در قرآن مجيد در رديف ساير اديان الهي ياد شده است) (پايو، 1378).
در مصر باستان پزشکان از بيماران ميخواسته اند که نگاه خود را براي قطعهاي از فلز شفاف متمرکز سازند و بدين ترتيب القاي خلسه هيپنوتيزمي در آنها صورت ميگرفت که اين تکنيک براي ايجاد تمرکز و خلسه هنوز مورد استفاده قرار ميگيرد. در کشورهاي آمريکايي جنوبي، در هيپنوتيزم پزشکي و درماني به جاي لغت هيپنوتيزم از سوفرولوژي استفاده ميكردهاند که اين اصطلاح از زمانهاي بسيار دور به جاي مانده است (شروت،1374).
در قرون وسطي نيز مجالس هيپنوتيزم تشکيل ميشد و پزشکان و ستاره شناساني نظير پاراسلسوس به وسيله آهن ربا معالجاتي انجام ميدادند. پاراسلسوس معتقد بود که آهن ربا داراي نيروي سحرآميزي است و خواب کنندگان (هيپنوتيزور ) نيز اين نيرو را دارا ميباشند. پيدايش فرضيه مغناطيس حيواني از سوي آنتوان مسمر، نتيجه و ادامه اين تفکر بوده است(شروت، 1374).
– مسمر بنيانگذار واقعي هيپنوتيزم
300 سال بعد از دوران پاراسلوس، فردي به نام مسمر مطالعات زيادي درباره هيپنوتيزم انجام داد. مسمر در سال 1734 در اتريش متولد شد و پزشکي را فرا گرفت. مسمر معتقد بود که ستارگان ميتوانند بر روي وضعيت جسميو رواني مردم اثر بگذارند و اين کار از طريق يک نيروي ناديدني مغناطيسي صورت ميگيرد. مسمر اين نيروي ناديدني را (مغناطيس حيواني ) نام نهاد. او يک روش درماني نويني را پايه گذاري کرد که بعدها به مسمريسم شهرت يافت (شروت، 1374).
جيمز بريد، يک پزشک انگليسي بود که مثل سايرين مطالبي درباره مسمريسم شنيده و چند کتابي در اين زمينه خوانده بود. او ابتدا پديده هيپنوتيزم را با شک و ترديد مينگريست اما با مشاهده کارهاي لافونتين تصميم گرفت که شخصاً در اين زمينه به تحقيق بپردازد.
به زعم بريد عامل اصلي در هيپنوتيزم نگاه است، اما بعداً اظهار داشت که علت اصلي هيپنوز تلقين شفاهي و تلقين پذيري سوژه است. دکتر جيمز بريد براي اولين بار اصطلاح هيپنوتيزم را وارد فرهنگ علميکرد که هنوز مورد استفاده قرار ميگيرد (عليخواه، 1379، پايفر،1378).
در دهه 1890 پزشک فرانسوي بنام شارکو تحقيقات باليني وسيعي را در زمينه بيماريهاي اعصاب انجام داد. شارکو به کمک تحريکات شديد عصبي مثل به صدا در آوردن ناگهاني يک ناقوس يا روشن کردن ناگهاني يک چراغ بسيار پرنور، بيماران هيستريکي را به طور برق آسا به حالت خلسهاي با انقباض عضلاني فرو ميبرد. شارکو اولين دانشمندي بود که مراحل هيپنوتيزم را به سه مرحله تقسيم کرد. اول مرحله کاتالپسي (انجماد عضلاني)، دوّم مرحله لتارژي (خواب آلودگي ) سوّم مرحله سومنامبوليسم يا خواب گردي. در کل نظريه شارکو راهگشاي هيپنوتيزم نبوده و اين طرز تفکر را تقويت ميکرد که هيپنوتيزم نوعي خواب است (شروت، 1374).
همزمان با شارکو، برنهايم که در تکامل هيپنوتيزم نقش زيادي داشت، متوجه شد که ميزان هيپنوتيزم پذيري انسانها متفاوت است. او به تلقين اعتقاد راسخ داشت و براي پيدايش حالت هيپنوز در سوژه، ابتدا از او اجازه ميگرفت و سپس با کمک ريلاکس کردن و ارائه کلمات و جملات آرام و تسکين بخش که مشابه نواي لالايي است، سوژه را هيپنوتيزم ميکرد. اين روش هنوز در کلينيکهاي هيپنوتيزم درماني مورد استفاده قرار ميگيرد (شروت، 1374).
يکي ديگر از برجستگان عصر تلقين، اميل كوئه که در فرانسه زندگي ميکرد. اميل کوئه يک جمله معروف دارد که (هر روز، در هر زمينه و به هر صورت، من بهتر ميشوم).
از جمله کارهاي ديگر کوئه خودتلقيني و بيان قوانين سه گانه تلقين به شرح زير است:
1. قانون توجه تمرکز يافته: موقعي که توجه شما برروي موضوعي متمرکز شود، اين موضوع براي شما، بتدريج رنگ واقعيت و اصالت پيدا ميکند.
2. قانون اثر متضاد: تا موقعيکه شما خيال ميکنيد که قادر به انجام کاري نيستيد، هر قدر بيشتر براي انجام آن کوشش کنيد، کمتر موفق ميشويد.
3. قانون اثر مسلط: موقعيکه تلقين با يک بار عاطفي همراه شود، جانشين يا مسلط بر کليه تلقينات و باورهايي ميشود که ممکن است در ذهن وجود داشته باشند (شروت، 1374).
– فرويد و هيپنوتيزم
زيگموند فرويد بنيانگذار مکتب روانکاوي که از بزرگان علم روانشناسي است، در سال 1856 ميلادي در شهر فرايبرگ چکسلواکي متولد شد. وي در دوران دانشجويي به تحقيق درباره عصب شناسي پرداخت و با دکتر ژوزف بروئر که يک پزشک صاحب نامي بود آشنا شد. روزي دکتر بروئر يک زن هيستريک را از طريق هيپنوتيزم معالجه ميکرد. در حال معالجه بيمار گفت: وقتي هيپنوتيزم ميشوم، در هيپنوتيزم خاطرات گذشته را بياد ميآورم، احساس آرامش، بي دردي و بهبودي عجيبي ميکنم (عليخواه، 1379 ). اين جمله جرقهاي را در ذهن فرويد ايجاد کرد. آن نکته اين بود که گفتن خاطرات پرهيجان گذشته، ناراحتيها و رنج بيمار را سبک ميکند و ارزش درماني دارد (عليخواه، 1379 ).
امروزه در کشورهاي مهم جهان مثل آمريکا اصل علميبودن هيپنوتيزم به عنوان پديدهاي مرتبط با فيزيولوژي و روانشناسي به رسميت شناخته شده است و کتابها و خصوصاً مجلههاي متعددي درباره هيپنوتيزم و هيپنوتيزم پزشکي منتشر ميشود (شروت، 1374).
– سير هيپنوتيزم در ايران
هيپنوتيزم درماني و روشهاي درماني مبتني بر تلقين بيشتر از سه هزار سال در فرهنگ ايران سابقه دارد (پايفر، 1378، صفحه 14).
براساس کتاب هيپنوتيزم پزشکي ولبرگ، مغان ايراني از طريق تمرکزهاي طولاني و سخت چشم، در خويش خلسه هيپنوتيزمياز نوع کاتالپتيک را بوجود ميآوردند و در اين شرايط مدعي بوده اند که به قدرتهاي شفابخشي و درمانگري فوق طبيعي دست يافته اند. ماني فوق العاده بر تکنيکهاي هيپنوتيزم با القاي رؤيت و شهود مسلط بود و براساس آنچه در کتاب ايران در عهد ساسان آمده است، به اقدامات درماني نيز مشغول بوده است. در کتاب عرفاي اسلامي بر سير و سلوک عرفا و صوفيان که به پديدههاي هيپنوتيزمي، شباهت بسيار دارد، تأکيد شده است (آرونز، 1378).
hello
thank you